خدایا کفر نمی گویم ! پریشانم... چه می خواهی تو از جانم !؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی... خداوندا تو مسئولی. خداوندا ! تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است... چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است. خداوندا تو مسئولی... ...................................................................... ......................................................... ....................................... ...... خسته ام خسته ام از این زنده بودن های بیهوده خسته از اغوش سرد ,از بی وفایی من از این زندگی ها سخت بیزارم خسته ام خسته از دل بستن و عاشق نبودن من مرگ را در اغوش میگیرم خسته ام خسته ام از این زنده بودن های بیهوده خسته از اغوش سرد ,از بی وفایی من از این زندگی ها سخت بیزارم
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم «باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود شاید گناه تو نبود? شاید که تقصیر منه شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه همیشه یک نفر می ره آدمو تنها می ذاره میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه یکی مسافر و یکی این ور دنیا می مونه دلم نمی یاد که بگم به خاطر دلم بمون اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون بمون برای کوچه ای که بی تو لبریز غمه ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه بمون واسه خونه ای که محتاج عطر تن توست بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست یه روز بهم گفت: می خوام باهات دوست باشم... آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام... بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم... فکر خوبیه... من هم خیلی تنهام... یه روز دیگه بهم گفت: می خوام تا ابد باهات بمونم... آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام... بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم... فکر خوبیه... من هم خیلی تنهام... یه روز دیگه بهم گفت: می خوام برم یه جای دور? جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه چیز روبه راه شد تو هم بیا. آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام... بهش لبخند زدم و گفتم: آره می دونم... فکر خوبیه... من هم خیلی تنهام... یه روز تو نامش نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم... آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام... براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم... فکر خوبیه... آخه من هم خیلی تنهام... یه روز یه نامه دیگه واسم فرستاد که توش نوشته بود: من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم... آخه می دونی؟ من اینجا خیلی تنهام... باز هم براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم: آره می دونم... فکر خوبیه... آخه من هم... خیلی تنهام... حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم... و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که: نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام... نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ... ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ... کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ... کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم... کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم... میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ... انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ... شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی ! تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد! تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛ هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... ! برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!! دخترک گل فروش سالها در آرزوی خریدن یک کفش قرمزُ بود و پولهایی را که از فروختن گل های مریم به دست آورده بود،در قلک کوچکش جمع می کرد. آن روز صبح هم مثل همیشه، در فکر و رویایش بود که ناگهان در اثر برخورد با اتومبیلی به گوشه ای پرتاب شد. وقتی چشمانش را باز کرد خود را روی تختی سپید و تمیز دیدکه در کنار آن هدیه ای قرار داشت. دخترک با خوشحالی هدیه را باز کرد? یک جفت کفش قرمز بود!!!!! چشمان دخترک لبریز از شادی شد? ولی افسوس . . . . . . او نمی دانست که پاهایش دیگر توان رفتن ندارد دعای دختر مجرد : اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا و ارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و رشیدا قدا و مالاً کثیرا و بیتا مستقلاً و سیاره البنزی ………… راز بقا : 14 سالگی : تا پارسال هر کس بهشون میگفت : چطوری ؟ میگفتن : خوبم مرسی... حالا میگن : مرسی خوبم !!! 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام ! نقاشیشون بهتر میشه ! ( بتونه کاری و رنگ آمیزی و ... ) 16 سالگی : معنی یک عاشق واقعین ! .... فردا صبح هم میخوان خود کشی کنن ... شوخی هم ندارن 17 سالگی : نشستن و اشک میریزن ... بهشون بی وفایی شده (شروع کوران حوادث) 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... تو خیابون جلوی پاشونم نگاه نمیکنن ! 19 سالگی : از بی توجهی یک نفر رنج میبرن !... اون یک انسان به تمام معناست !!! 20 سالگی : نه ? نه ... اون منو نمیخواست !.... آخرش میره یه کور کچلی میگیره... میدونم 21 سالگی : فقط 27... 28 سالگی قصد ازدواج دارن.... فقط 22 سالگی : خوش تیپ باشه ! ... پولدار باشه !... تحصیلکرده باشه !... قد بلند باشه !.... خوش لباس باشه !... ( آخ که چی نباشه ) 23 سالگی : همه خواستگارارو رد میکنن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختی باشه ! چقدر پول داره ! فقط شجاع باشه ! مارو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه 25 سالگی : اااااااااه !!! پس چرا دیگه هیچکس نمیآد !؟ ... هر کس میخواد باشه... باشه 26 سالگی : یه نفر میاد.... همین خوبه ... بله.... 27 سالگی : آخیش.... 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی . . یعنی واقعاً از بقیش خبر نداری ؟!!! ………… چند تا اس ام اس باحال براتون گذاشتم گرد و خاک تنهایی دلم و با جاذبه ی نگاهت زدودی.خونه ی قلبمو از غم پاک کردی.حالا که داری زحمت میکشی روی اون میز هم یه دستمال بکش!! ………… طرح قهوه ای ایرانسل : با شرکت در این طرح و پرداخت ??? هزار تومان ، هر گهی که می خواهید بخورید ………… ترکه به دختره میگه یه بوس میدی؟ دختره میگه نه. ترکه میگه واسه خودت گفتم والا من که زن دارم ………… قانون طلایی برای مشخصات یک زن خوب : قانون طلایی اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه کمک کند، خوب آشپزی کند، گردگیری کند.... قانون طلایی دوم: باید زنی داشته باشید که سرگرمتان کند، شما را بخنداند، باعث فراموشی غصه شود... قانون طلایی سوم: باید زنی داشته باشید که بتوانید به او اطمینان کنید و مطمئن باشید هیچوقت به شما دروغ نمیگوید... قانون طلایی چهارم: باید زنی داشته باشید که در کنارش به آرامش برسید و از بودن با او لذت ببرید... قانون طلایی پنجم: خیلی خیلی مهم است که ………… هرگز ندانستم چگونه ستایش کنم تا آنکه آموختم چگونه دوست بدارم ………… در زندگی زودپز باش ... هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن ………… یک روز می بوسمت ! فوقش خدا منو می بره جهنم ! فوقش می شم ابلیس ! آنوقت تو هم به خاطر این که یک « ابلیس » تو را بوسیده ، جهنمی می شی ! جهنم که اومدی ، من اونجا پیدات می کنم و دور از چشم خدا هر روز می بوسمت ! وای خدا چه بهشتی میشه جهنم ………… نظر من باغیرت ترین انسانها مردم رشت هستند و باهوش ترین آنها مردم اردبیل . زشت ترین انسانها پسرها هستند و آرام ترین موجودات دخترها .قسمتی از خاطرات پینوکیو ………… شبا همش به چت خونه میرم من ..... سراغ آف و آف خوندن میرم من ..... تو این چت خونه ها خسته دردم ..... به دنبال پس ایدیم میگردم ..... پسم گم شده پیداش میکنم من ..... اگه کارتوه وای به حالت ..... رسوات میکنم من ………… یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن ………… تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند ………… دعای یه زن موفق : خدایا ، از تو خردمندی می خواهم تا همسرم را درک کنم ، عشق می خواهم تا اورا ببخشم ، بردباری می خواهم تا شرایطش را بپذیرم ، زیرا اگر از تو قدرت بخواهم ، او را آنقدر می زنم تا بمیرد ………… از یه ترکه میپرسن : شما (ک)چه طور تلفظ میکنید؟ ترکه میگه:ما(ک) 4 جور تلفظ میکنیم 1.یه ک که ک تلفظ میشود مثل:کلافه 2.یه ک که چ تلفظ میشود مثل:بانچ (بانک) 3.یه ک که خ تلفظ میشود مثل:تراختور(تراکتور) 4.یه ک که اصلا" تلفظ نمیشود مثل:اقای دوه تور (اقای دکتر) ………… گر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده بزن توی سرش جوون باید به خودش تکیه کنه ………… میدونستی یادت از خودت مهربونتره ؟ آخه وقتی که نیستی یادت یه لحظه هم تنهام نمی زاره . ………… می خواستم برایت هدیه ای بفرستم ، نسیم گفت مرا بفرست تا موهایش را نوازش کنم ، باران گفت مرا بفرست تا صورتش را بشویم و اشکهایش را پاک کنم ناگهان قلبم گفت مرا بفرست نا دوستش داشته باشم و تو همه وجودم شدی ………… گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد ………… به یاد آرزوهایی که میمیرند سکوتی میکنم سنگین تراز فریاد ………… تا خاک نشدی... خاکی باش... ………… در غریبی ناله ها کر دم کسی یادم نکرد ، در قفس جاندادم و صیاد ازادم نکرد، ضربه مردم چنان از زندگی سیرم نمود، آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد ………… دلا یاران سه قسم اند گر بدانی زبانی اند و نانی انـد و جـانی به نـانی نان بده از در برانـش تو نیـکی کن یه یاران زبـانی ولیـکن یـار جـانی را نگهدار به پـایش جـان بده تا می توانی ………… تو هدیه الهی از خداوندی برای سینه پر دردمن:عطر وجودت را برای شفا می بویم..........! ………… صبح ها نمیتونم صبحونه بخورم چون دوستت دارم.ظهرها نمیتونم ناهار بخورم چون دوستت دارم.شبها نمیتونم شام بخورم چون دوستت دارم.شبها نمیتونم بخوابم....چون گرسنمه ………… اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز ………… زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند ………… دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: A« عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده A» ………… من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی ………… شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش: من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی ………… زندگی زیباست .زشتیهای آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست, آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان میگذرد… آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد ………… یک قطعه قلب 3در4 یک فتوکپی ازصفا و صمیمیت و یک فیش عشق وعلاقه لازم داری تاتمام قلبم رابه نامت کنم. ………… همه جا رو گشتم، حتی زیر گیره موهات،گوشه چشمات،نمیدانم باز این دل را کجا جا گذشتم! ………… مهر یه چیزیه مهربونی یه چیز دیگه، عشق یه چیزیه عاشق شدن یه چیز دیگه، قلب و دل یه چیزیه اما توی قلب تو جا شدن یه چیز دیگه. ………… تصور کن شلوار بچه 6 ساله رو پوشیدی! حس میکنی چقدر تنگه! دلم همون قدر برات تنگ شده! ………… غربت را نباید در شهری غریب یا در گم شدن لحظه آشنا جستجو کرد. هرگاه عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کرد،آنگاه تو غریبی. ………… سلام، این چه اخلاق بدیه که تو داری؟ چرا هر چی از آدم برمیدری دیگه نمیدی.نمیگی من دلمو لازم دارم؟ ………… زن رشتیه میره خط مقدم و برمیگرده، بهش میگن چه کار مفیدی انجام دادی؟ دست میذاره رو شیکمش میگه: یه بچه عراقی اسیر کردم واقعا خیلی بی معرفتی اگه بی نظر بخوای بری
ای شلغم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |