سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عاشقی ،شکست، مرگ/././.:::::عکس،شعر ، مطلب:::::/././

دخترک گل فروش سالها در آرزوی خریدن یک کفش قرمزُ بود و پولهایی

 را که از فروختن گل های مریم به دست آورده بود،در قلک کوچکش جمع

 می کرد. آن روز صبح هم مثل همیشه، در فکر و رویایش بود که ناگهان

 در اثر برخورد با اتومبیلی به گوشه ای پرتاب شد. وقتی چشمانش را

 باز کرد خود را روی تختی سپید و تمیز دیدکه در کنار آن هدیه ای قرار

 داشت. دخترک با خوشحالی هدیه را باز کرد? یک جفت کفش قرمز

بود!!!!! چشمان دخترک لبریز از شادی شد? ولی افسوس . . . . . . او

 نمی دانست که پاهایش دیگر توان رفتن ندارد


نوشته شده در جمعه 89/3/7ساعت 11:52 صبح توسط حسن نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت